جوک + لطیفه + خنده + سرگمی +
مطالب طنز + حکایت +جدیدترین جوکها + دلونشته ها + ترول های خنده دار

- وقتی بچه بودیم زنگ یه خونه روکه می زدیم در نمیرفتیم، وای میستادیم تا صاحبخونه در رو باز کنه بعد قدم زنان از جلوش رد می شدیم!

اونم محاسبه می کرد با خودش می گفت: کسی که زنگ رو زده الان رسیده سر کوچه پس اینا نیستن!

از همون طفولیت علم فیزیکمون خوب بود.

**********

- ما که نه قیافه داریم نه پول ... دلمون خوشه اگه کسی بیاد سمتمون مارو واسه خودمون می خواد

**********

- لذتی که در «کوفت» گفتن مامان هست

در «قربونت برم» هیچکس نیست

**********

- این روزا هی دخترا ابروهاشون رو پهن تر می کنن، پسرا نازکتر!

**********

- آخه بی انصاف تو که می دونی باهات رودربایستی دارم، چرا یه جوک بی مزه تعریف می کنی که مجبورشم به شکل احمقانه ای بخندم؟!

**********

- به نظر من حرفه ای ترین آرایشگر بالشه خودمه!

هر روز با یه مدل مو از خواب بلند می شم

**********

- خیلی از عشق های در نگاه اول مدیون کیفیت لوازم آرایش و مهارت آرایشگر مربوطه می باشد

**********

- می دونی مشکلات زندگیت از چی می ترسن؟ از اینکه هر کاری بکنن باز تو بخندی!

**********

- از دوستام انتظار دارم در مواردی که حق با من است، طرف «حق» باشن و در مواردی هم که حق با من نیست، طرف «من» باشن!

**********

- تو دنیا یکی هست که فقط به خاطر تو نفس می کشه ... اونم دماغته.

**********

- ایشالله یه روزی اونقدر فرهنگ سازی بشه که تا آدامست رو از جیبت درآوردی همه نگن به ما هم بده

**********

- آی بدم میاد دارم با کسی تلفنی حرف می زنم گوشی رو می ده به یه بچه یه ساله می گه بیا با خاله حرف بزن! آخه من دقیقا چه صحبتی باید بکنم با اون بچه؟

**********

- حالا بالاخره «جواب ابلهان خاموشیست» یا «سکوت علامت رضاست»؟

**********

- پفک بسته ای هزار تومن، تازه نصفشم خالیه!

یه زمانی رو زمین پفک می دیدیم جفت پا می رفتیم روش که له بشه و کیف کنیم، الان باید دو دستی از رو زمین برداریمش، پوفش کنیم، بوسش کنیم، بذاریم دهنمون!

**********

- وقتی بچه ای: نمی دونم این بچه چه مرگشه نمی خوابه؟

وقتی مدرسه میری: بمیری بچه، بگیر بخواب صبح می خوای بری مدرسه

زمان دانشگاه: شب ها زود بخوابید که سر کلاس چُرت نزنید

تو سربازی: خاموشیه! نیام ببینم کسی بیدار باشه

سر کار: آقای محترم، تو خونتون به موقع بخوابید که سر کار چرت نزنید

بعد از ازدواج: عزیزم می شه الان بگیری بخوابی؟! فردا در موردش صحبت می کنیم

وقتی پیر می شی: بابا تو رو خدا بگیر بخواب بذار ما هم بکپیم!

آخر عمر توی بیمارستان: آخره شبِ، بخوابید که صبح زود عمل جراحی دارید

**********

- به بعضیا هم باس بگی: خواهش می کنم عزیزم شما رو مخِ ما جا داری!

**********

- یعنی بهم ثابت شده که همیشه نفر جلوییت تو پمپ بنزین دست و پا چلفتی ترین و تنبل ترین آدم روی کره زمینه

**********

- دو روزه آلبوم حباب محسن یگانه اومده اون وقت طرف یه آهنگشو شِر کرده نوشته: بهترین خاطره های زندگیم رو با این آهنگ دارم!

**********

- اگه دیدی توی آرایشگاه، آرایشگره زیاد داره رو سرت کار می کنه، اصلا فکر نکن دوستت داره یا واسش خیلی مهمی، فقط بدون گند زده به سرت نمی دونه چه جوری باید جمعش کنه!

**********

- پشت سر هر مرد موفقی هیچی نیست. زرنگ بوده، گول دخترا رو نخورده، چسبیده به زندگیش، پولاشو جمع کرده، زندگیش روبراه شده!

**********

- به مامان گفتم تولدت چی دوست داری برات بگیریم؟ گفت سلامتی شما برام بهترین هدیه تولده. ماکروفر!

**********

- هی فلانی

تو را من «تو» کردم وگرنه کلمه «هوی» هم زیادت بود... واسه من «شما شما» نکن!

**********

- دهه شصت یعنی:

یعنی شیفت صبح مدرسه آخره حال و شیفت بعدازظهر ضد حال

یعنی عشق زنگ ورزش و با زیرشلواری مدرسه رفتن

یعنی بخاری نفتی و مکافات روشن کردنش

یعنی از این تمبر کوچیکا بسته ای 10 تا تک تومن

یعنی بوی نارنگی وسیب قاچ شده توی کیف

یعنی بستنی خوردن و تکرار «بستنیش خوشمزه تره مامان!»

یعنی ویدئو قاچاقی کرایه کردن و یواشکی دیدن

یعنی صف طولانی شیر، از اون شیشه ای ها که خامه اولشو با انگشت پاک می کردیم!

یعنی ته کلاس بچه تنبلا، ردیف جلو خرخونا

یعنی صدآفرین، هزار آفرین، کارت تلاش

یعنی زنگای اول ریاضی، زنگای آخر انشا و تعلیمات مدنی

یعنی از این بستنی توپیا که شکل زی زی گولو بود

یعنی مشق شب نوشتن فقط با دوتا مداد: سیاه و قرمز

یعنی تلویزیون سیاه و سفید که فقط دوتا کانال می گیره

یعنی بوی رب گوجه همسایه توی حیاط، لواشک پهن کرده تو سینی و سفره رو پشت بوم

یعنی کلاسی 45 نفر هر نیمکت سه نفر

یعنی میکرو، سگا، آتاری کرایه کردن ساعتی 20 تومان

یعنی دوست داشتن، دوست داشته شدن، صفا، صمیمیت، عشق

**********

- این تبلیغ رو یادتونه؟

به به هوا آبیه آبیه آفتابیه

ماشینه قلابیه نه بابا بنزین نداره خالیه

یه پمپ بنزین اونجاست بنزین واسش مهیاست ...

 

 




تاریخ: سه شنبه 3 ارديبهشت 1398برچسب:خنده دار جوک بامزه جوک باحال جوک هر نوع جوک,
ارسال توسط Mohammad


 

 

 

 

بر سر سفره احساس اگر جایی بود/ سخن ساده تبریک مرا جا بدهید/ سین هشتم سخن ساده ی تبریک من است/ جا سر سفره اگر نیست/ به دلها بدهید…

 

 

 

 

 


سال نو مبارکقتی طنین یامقلب القلوب دلت رالرزاندوقتی اوای خوش یامدبرالیل رازمزمه کردی ویامحوالحول دگرگونت کردبرای ماهم بخواه ازان بخشنده بی همتاحول حالناالی احسن الحال
پیشاپیش سال نو مبارکامیدوارم عید بابوسه هایش ،بهاربا گلهایش
وسال نو باامید هایش بر توای عزیز پیشاپیش مبارک باشد.

 

 

 

 

 



نه زمستانی باش که بلرزانی و نه تابستانی باش که بسوزانی
بهاری باش که برویانی … بهار ۹۲ مبارک . . .

 

 

 

 

 

خوش آن زمان که برآید به یک کرشمه دو کار*یکی ظهورامام و یکی شروع بهار*

می‌دونم اگه بگم سال نو مبارک حالت از شنیدن این جمله کلیشه ای بهم می خوره. پس سال نو مبارک!


نزدیک عیده، توی خونه تکونیه دلت، مارو بیرون نکنی !!
.
.
.
.
.
.
من نام کسی نخوانده ام الا تو / با هیچ کسی نمانده ام الا تو
عید آمد و من
خانه تکانی کردم / از دل همه را تکانده ام الا تو
.
.
.
.
.
آسمان را می خواهم برای عبور . جاده باریک است !
ماه را می خواهم برای نور را تاریک است !
تو را می خواهم برای نظافت
عید
نوروز نزدیک است !
.
.
.
.
.
.
این روزا وقتی از راه رسیدید و سریع یه چایی دادن دستتون ، چایی رو ول کنید و فرار کنید چون قضیه خَر کردن تو برای خونه تکونیه ….
.
.
.
.
.
.
بیانیه صنف
عیدی بگیران در سال ۹۲
با توجه به افزایش نرخ دلار و افزایش تورم و گرانی مخارج
تعرفه عیدی در سال ۹۲ به شرح زیر است :
اقوام درجه ۱ : ۲۰ تا ۲۵ هزار تومان
اقوام درجه ۲ : ۲ تا ۵ هزار تومان
اقوام درجه ۳ : هرچه کرمشون بود !
تذکر : عیدی امسال هم در دید و هم در بازدید دریافت میشود !
پرداخت فقط نقد !
.
.
.
.
.
می‌دونم اگه بگم سال نو مبارک حالت از شنیدن این جمله کلیشه ای بهم می خوره.
پس
سال نو

 

 

 

 

 

مبارک!
.
.
.
.
.
.
خواستم برات سبزه عید بفرستم…
گفتم شاید طاقت نیاری و تا عید بخوریش…
.
.
.
.
.
ورود به این عید سعید باستانی بنا به دلایل فنی برای شما مسدود می باشد . لطفا اصرار نفرمایید!
عید شما مبارک
.
.
.
.
.
.

e
. .. e
. .. eid
. ..
eide
. .. eidele ghafel
. .. didi sale 91 ham tamoom shod
.
.
.
.
.
.
سال گذشته مبارک ! انجمن عقب افتادگان ذهنی
.
.
.
.
.
.
سلام میشه ازت خواهش کنم
سال تحویل بیای خونمون ؟
آخه سبزه خوشگل تر از تو پیدا نکردم !
.
.
.
.
.
هر روزتان نوروز، نوروزتان پیروز، نوروزتان امروز، امروزتان دیروز، دیروزتان پیروز، پیروزتان هر روز، اسگول شدی امروز!




تاریخ: چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:,
ارسال توسط Mohammad

فرهنگ لغت جدید ! طنز

کادو : برادر دوم


کاسه : برادر سوم


کافور : برادر چهارم


کامیون : برادر وسطی


کره حیوانی : بیچاره ناشنواست


باکتری : پ ن پ با قوری


بیگلی بیگلی:پدربزرگ بروسلی، بزرگ خاندان لی big lee‌


۱,۲,۴,۵,۶,… : کوسه



فلافل : فَ لا فَ ل ، پَ نه پَ در زبان عربی !


فیله گوساله : فیل نفهم، فحش رایج بین فیل ها


بی‌ کربنات : یکی‌ از فحشهای رایج میان شیمیدانان


فیروز کریمی : در روز مرا حمل کنید


Acrobat reader: ژیمیناستی که موقع اجرا اشتباه میکند


باقرخان : خواننده‌ای که در هنگام خواندن قر می‌‌دهد


قرتی : نوعی چای که با قر و حرکات موزون سرو میشود !


وایمکس : درنگ چرا ؟!


البرز: عربها به « پرز » گویند !


چرا عاقل کند کاری‌ :‌ یک ضرب المثل شیرازی !


شیردان : آنکه شیر خوب را از بد تمیز می دهد !


هردمبیل : جایی که در آن بابت هر چیزی قبض صادر میشود !


مختلف : مرگ مغزی !


توله سگ : حاصل تقسیم مساحت سگ بر عرض آن !


یک کلاغ چهل کلاغ : نبردی ناجوانمردانه بین کلاغ‌ ها !


غیرتی : هر نوع نوشیدنی به جز چای !


پنهانی : قلمی که جای جوهر با عسل مینویسد !


اسلواکی : نرم و خرامان گام برداشتن !


نیکوتین : نوجوانی خوش سیرت !


تهرانی : تیکه های هلوی باقیمانده ته آبمیوه !


کاشمری : در آرزوی ازدواج !


ژنتیک : ژنی که عامل اصلی تیک زدن در انسان می باشد !


خورشت بامیه : مسئولیت پختن خورشت بر عهده من است !


ﻓﯿﻠﺴﻮﻑ : ( ﻓﯿﻞ ﮔﺮﻓﺘﮕﯽ ) ﻣﻌﻤﻮﻻ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ ﮐﻪ ﻓﯿﻠﯽ ﺑﯿﻦ ﺷﻤﺎ ﻭ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﯿﺮﺩ !





تاریخ: چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:لغت طنز,فرهنگ لغت طنز , طنز لغت ,,
ارسال توسط Mohammad

ده چیز که بعد از خریدن آیفون شما را دلسرد می کند




[تصویر: 6181.JPG]

ده چیز که بعد از خریدن آیفون شما را دلسرد می کند




بدون شک آیفون یکی از برترین محصولات مخابراتی دنیا است و
تاکنون بالای 135 میلیون فروش داشته است. سیستم عامل قدرتمند iOS و برنامه
های فراوان و عالی موجود برای آن در App Store وجود دارد، اما این بدان
معنا نیست که دارای ضعف، به خصوص برای کاربران ایرانی شبکه های مخابراتی،
نباشد. با هم برخی از مهمترین ضعفها را بررسی می کنیم.

۱-بعد از فرستادن پیامک یا همان SMS نمی توانید از وضعیت آن باخبر شوید.
جالب است که حتی بر روی یک گوشی سی دلاری هم قابلیت Delivery Reciept و یا
تایید ورود به داخل پیامکهای گوشی مقصد وجود دارد اما بر روی آیفون ۷۰۰
دلاری موجود نیست! در واقع پس از ارسال پیامک شما نه از ارسال صحیح آن خبری
دارید و نه از رسیدن به گوشی گیرنده و این موضوع در پیامکهای فوری فوتی
واقعاً عذاب آور است.

۲-بلوتوث را فراموش کنید:دوستتان یک موسیقی زیبا دارد و می خواهد برای شما
بلوتوث کند اما آیفون امکان ارسال و دریافت فایل با بلوتوث ندارد و شما
عملاً از هرگونه اشتراک گذاری ساده محروم هستید. اپل معتقد است این کار
موجب نقض کپی رایت بر روی موسیقی و …می شود. این مشکل با جیلبرک کردن تا
حدی قابل حل است اما باز هم کارایی مناسبی ندارد. ضمن آنکه اگر برای دستگاه
شما جیلبرک وجود نداشته باشد عملاً لاینحل است.

۳-کل لیست مخاطبان خود را باید با آدرس بین المللی وارد کنید و در غیر این
صورت در حین تماس آنها نام و یا عکسشان نمایش داده نمی شود. برای شماره های
موبایل تهران باید مثلاً به صورت +98912xxxxxxx وارد نمایید.

۴-در برابر مزاحمان تلفنی و پیامکی دست خالی هستید! آیفون نه به طور پیش
فرض و نه در اپ استور برنامه ای برای بلوکه کردن شماره های مزاحم و ممانعت
از تماس و ارسال پیامک توسط آنها ندارد. برای دستگاه های جیلبرک شده برنامه
هایی مانند iBlacklist وجود دارد که کارایی مد نظر شما را ایجاد می کند
اما باید برای دستگاه شما جیلبرک ارایه شده باشد.علت این موضوع آن است که
در خارج از ایران شما شماره های مزاحم را در اکانت مخابراتی خود اضافه می
کنید و نه داخل گوشی بنابراین این مشکل برای آنها حل شده است.

۵- آیفون رادیو ندارد! میخواهید در مسیر بازگشت به منزل از آخرین وضعیت
مسابقه فوتبال باخبر شوید اما مشکل اینجاست که آیفون رادیو اف ام ندارد!
این موضوع در امریکا که رادیوهای اینترنتی و همچنین دسترسی به نت پر سرعت
بر روی موبایل شایع است مشکل ساز نیست اما در ایران بدون شک نقص محسوب می
شود.

۶-انتقال محتوای موسیقی و فیلم و نصب برنامه فقط با برنامه آی تیونز ممکن
است و از آن مهمتر اینکه کتابخانه محتواهای شما باید بر روی آن کامپیوتر
موجود باشد در غیر این صورت در Sync کردن بعدی همه محتویات قبلی پاک خواهد
شد. در واقع با روشی که تاکنون عادت کرده اید ۱۸۰ درجه تفاوت دارد.

۷-هیچ برنامه ای برای مدیریت فایلها یا File Manager در اختیار ندارید.
برنامه هایی مانند iFile هم که به عنوان فایل منیجر در اپ استور معروف
هستند فقط به فایلهای خودشان دسترسی دارند و امکان دسترسی به مثلاً فایلهای
برنامه های دیگر مانند موسیقی های موجود در دستگاه شما ندارند. همین موضوع
موجب روشهایی عجیب در انقال فایل مانند ایمیل کردن و یا انتقال به DropBox
و …می شود چون امکان انتخاب محلی برای ذخیره کردن فایل وجود ندارد. در
حالیکه در سایر گوشیها پس از اتصال به USB شما به راحتی می توانید با
اختیار کامل به فایلهایتان دسترسی داشته باشید. البته با برنامه هایی مانند
DiskAid که برای ویندوز و مک ارایه شده این مشکل تا حدی قبال رفع است اما
اگر بخواهید محدودیت دسترسی روی گوشی را بردارید باید جیلبرک کنید که حتی
اگر برای دستگاه شما ارایه شده باشد به دلایلی که در اینجا گفته ام صحیح
نیست.

۸-اگر عادت دارید به طور مداوم قالب و یا تم جدید بر روی گوشی خود بگذارید
باید بدانید چنین امکانی در مورد ایفون وجود ندارد. حتی اپل امکان تغییر
رنگ برای قالب استاندارد خودش هم پیش بینی نکرده و باید با همین رنگ نقره
ای آن کنار بیایید مگر آنکه جیلبرک کنید.

۹-برنامه های جانبی مانند منشی تلفنی و …برای آیفون وجود ندارد.

۱۰-پروفایل تنظیمات گوشی روی آیفون وجود ندارد. مثلاً شما بر روی گوشی
نوکیای خود می توانید چندین پروفایل مختلف داشته باشید. مثلاً پروفایل شب
شامل زنگ تماس و اس ام اس با صدای کم و یا پروفایل جلسات بر روی ویبره و
پروفایل مکانهای شلوغ با صدای زنگ بلند. یا مثلاً پروفایل Silent اما چنین
تنظیماتی بر روی آیفون وجود ندارد.


منبع:http://www.asandownload.com

یادمون باشه ...

حاصلضرب توان در ادعا همواره مقداری ثابت است.

هر چه توان انسان کمتر باشد،ادعایش بیشتر است..

و هر چه توان انسان بیشتر باشد ادعایش کمتر است...

موفق هستید موفقتر باشید




ارسال توسط Mohammad

 

 

 
 
 
دعای سال 92 رسید :


یا احمدی نژاد یا مخرب النرخ و البازار ,

 

 

یا مدبر السختی والفشار , 

 

 

یا مسبب الزور و الاجبار , 

 

 

یا مخالف العشق و الحال ,   

یا پسته کیلویی 70 هزار ,   

یا گوشت بره کیلویی 40 هزار , 

 

 

حول حالنا ای ضد حال 
 

 

 
 
 
یا زهر مار باد عید و بهار !

 

 

............................................................

 

غضنفر میره ساندویچی یه ساندویچ رو که خورد سیر نمیشه یکی دیگه سفارش میده و میگه:
آقا بیزحمت این یکی رو توی مقوا بـپـیـچـین قبلی توی کاغذ بود سیر نشدم

 

............................................................

 

عجب رسمیه ، رسم زمونه
خونه‌ مون عیدا ، پر از مهمونه
می‌ رن مهمونا ، از اونا فقط

 

آشغال میوه ، به جا می‌مونه !
کجاست اون کیوی ؟ چی شد نارنگی ؟

............................................................

 برو ای خوب من ، هم بغض دریا شو ، خداحافظ !
برو با بی کسی هایت هم آوا شو ، خداحافظ !
تو را با من نمی خواهم که « ما » معنا کنم دیگر …
برو با یک « من » دیگر بمان « ما » شو ، خداحافظ !

 

............................................................

 

داد زن شوهر خود را پیغام  / که چرا عرضه نداری الدنگ؟
جاری‌ام رفته نشسته در قصر  / بنده محبوس در این خانه تنگ
تو برایم نخریدی خودرو         / پایم از پیاده رفتن شد لنگ
مردم از خانه‌نشینی ای مرد   / تو بیا تا برویم سوی فرنگ

 

 

 

 

 ............................................................

 

 




ارسال توسط Mohammad



تاریخ: سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:,
ارسال توسط Mohammad


.يه بار يه بچه از باباش ميپرسه : بابائی وقتی شما با مامانی ميرفتين ماه عسل من هم بودم ، بابائه ميگه آره عزيزم تو هم  بودی ... رفتنی پيش من بودی ، برگشتنی پيش مامانت

2.آقا ماشا ا... ميره تو بانک وام بگيره ، ضامن نداشته منفجر ميشه

3.يه دفعه یه آبادانيه تو بيابون گم ميشه ، و داشته از تشنگی ميمرده .... خلاصه هی ميگفته آب آب آآآآآ آب .... يه دفعه ميرسه به يه چشمه دستاشو ميزنه تو آب ميکشه به موهاش ميگه آخيــــــــــش ، وُلک  راحت شدم تيپ موهام خراب شده بود  داشتم ميمردما

4.خانم معلمه سر كلاس از يه بچه تخسه مي پرسه:‌ اگه سه تا گنجشك سر يه شاخه درخت نشسته باشن،‌ بعد ما يكيشون رو با تير بزنيم، چند تا گنجشك رو درخت ميمونه؟ بچهه ميگه:‌ هيچي! معلمه ميگه: نخير دو تا ميمونه. بچهه ميگه: خوب اون دو تا هم از صداي تير فرار ميكنن ديگه.‌ معلمه يكم فكر ميكنه، ميگه: جوابت درست نبود ولي از طرز فكرت خوشم اومد! بعد شاگرده ميگه:‌ خانم حالا ما يه سوال بپرسيم؟! معلمه ميگه :‌ بپرس. پسره‌ ميگه: اگه سه تا خانم تو خيابون بستني بخورن، اولي گاز بزنه، ‌دومي ليس بزنه و سومي ميك بزنه، كدومشون ازدواج كرده؟! معلمه يكم فكر ميكنه، ميگه:‌ خوب معلومه،‌ سومي! بچهه ميگه:‌ نه...جوابتون درست نبود.  اوني كه حلقه دستشه ازدواج كرده، ولي از طرز فكرت خوشم اومد

5.تركه ميره دكتر، ميگه: آقاي دكتر مدتيه كه احساس پوچي ميكنم! دكتره ميگه: يعني چي؟ تركه ميگه: مثلاٌ الان يك ساله ميدونم كه زنم خرابه.. ولي عين خيالم نيست! دكتره ميگه: خوب تو بعضي شرايط اين ميتونه طبيعي باشه.  تركه ميگه: نه آقا دكتر، آخه دخترم هم تو كار هروئينه، ولي من خياليم نيست. دكتره ميگه: خوب اين هم دليل نميشه... تركه ميگه: نه آخه آقاي دكتر، الانم كه شما جلوم نشستين، انگار دارم با خايم حرف ميزنم

6.يه دفعه بامشاد داشته با پيچ گوشتی به ناف شکمش ور ميرفته يکهو  پيچ شکمش باز ميشه باسنش مي افته

7.اول سرش را با تُف خيس ميکنيم .... بعد سيخش ميکنيم .... بعد ميکنيمش تو سوراخ ......... ما اينطوری سوزن را نخ ميکنيم شما چطوری ؟

8.به آقای پشندی ميگن سه تا اسم بگو توش الله داشته باشه .. ميگه شکرالله ، حمدلله ، سيندرلاه

9.يك روز تو ي جهنم شلوغ بوده و همه مي زدند و مي رقصيدند يكي مي پرسه چي شده ..... مي گويند : آخ جون پروند ه ها گم شده ، پروند ه ها گم شده

10.مادر : پسرم ، من دارم مي رم خريد يه وقت به كبريت دست نزني ها ؟پسر : نه مامان جون  من خودم فندك دارم 

11.از خشايار پرسيدند : گاو بهتره يا گوسفند

خشاياره ميگه : گاو بهتره

مي پرسند چرا

ميگه : گاو وقتي ميخواد بره آنطرف جاده اول سمت راست نگاه ميکنه بعد سمت چپ رو ، بعد ميره ، ولي گوسفند عين گاو سرشو ميندازه پايين رد ميشه 

12.يه روز صبح يه پيرزنه ميره کلانتري ميگه ديشب دزد اومده خونه ام و به من تجاوز کرده

افسر مربوطه ازش مي پرسه مگه شما بيدار بودي

پيرزنه ميگه : نه

افسره ميگه : پس از کجا فهميدی بهت تجاوز شده

پيرزنه ميگه : صبح که بيدار شدم ديدم جيگرم خنک شده

13.بهروز خالي بند يه زن حامله رادر اتوبوس ميبينه و به او ميگه : خانم اين چيه

خانومه ميگه : معلومه بچه ام است ديگه

بهروزه ميگه : دوستش داري

خانومه : آره خوب، خيلي

ميگه : پس چرا قورتش دادي

14.يه بچه ايي تازه بدنيا اومده بوده ، شير مامانشو نمي خورده ، هر زن ديگه اي هم آوردن ، فايده نداشته بچه شير اونا رو هم نمي خورده تا اينکه يه زن سياه ميارن بچه شيرشو مي خوره بابائه مي گه : آهان ، پدر سوخته ، تو شيرکاکائو مي خواستي ما نمي دونستيم

15.خشايار قله اورست رو فتح ميکنه ، خبرنگارها جمع ميشن و ازش مي پرسند : آقا رمز موفقيت شما چي بود

خشاياره ميگه : والله آقا من اين چيزها حاليم نيست ، اگه بازم بهم بار بخوره ميارم اين بالا

16.آقا غلام تو اتوبوس كنار يه خانم چاقي نشسته بود يه نيگاه به خانومه کرد و گفت : راستي خانم اسم شما چيه

خانمه گفت : غنچه

آقا غلام گفت : شما وا بشين ديگه چي چي ميشيد

17.يک روز غضنفر خواب ميبينه بزرگترين نون بربري دنيا را خورده صبح که بلند ميشه ميبينه لاحافش نيست

18.چرا مغز مردها گرونتر از مغز زنهاست؟



ارسال توسط Mohammad

 

 

بابام میبینه که دارم فیسبوک چک میکنم میگه:همش توفیسبوکی!بادوستات می فیسبوکی؟؟! منم گفتم پـَـ نـَـ پـَـ من مارک زوکر برگم، اوضاع کاربران فیسبوک رو چک میکنم یه وقت کم و کسری نداشته باشن!!!! بابام گفت دِ نـَـ دِ تواگه مارک زوکر برگ بودی پول شارژ ADSL رو از من نمیگرفتی! گفتم:مگه شماهم دِ نـَـ دِ میدونی؟؟گفت: پـَـ نـَـ پـَـ فقط تو میدونی!

•••••••••• د نه د •••••••••

دندون به زبون می گه اگه یه کوچولو گازت بگیرم بریده میشی. زبون میگه دِ نـَـ دِ اگه موقع حرف زدن یه حرکتو اشتباه بیام کل 32 تاتون باید بریزید بیرون..

•••••••••• د نه د •••••••••

دوستم میگه من خیلى تنهام ! میگم نـــــــه این حرفو نزن . هیچكس تنهانیست! من از تنهایی درت میارم. میگه واقعا؟ یعنی میخوای با من باشى؟ میگم دِ نـَـ دِ برات همراه اول میخرم...

•••••••••• د نه د •••••••••

دوستم پریده تو استخر داد میزنه میگه شنا کنم ؟
میگم دِ نـَـه دِ بزار اهنگ تایتانیک بزارم اروم غرق شو

•••••••••• د نه د •••••••••

یه روز مامانم خونه نبود بابام غذا درست کرد . ماشاالله همه غذا رو سوزوند. اومدیم با مرام بازی دراریم تا آخر غذا رو خوردم . وقتی غذا تموم شد بابام برگشته میگه تموم شد؟میگم اره،مگه مشکلیه؟میگه دِ نـَـه دِ خاک بر سر از قحطی برگشتت الحق که آشغال خوری بچه .

•••••••••• د نه د •••••••••

هر 39 روز يكبار يادي از دوستاتون بكنيد فكر كردي برا دلتنگي ميگم؟
دِ نه دِ براي اين ميگم كه اگه مرده بود اقلا به مراسم چهلمش برسيد!

•••••••••• د نه د •••••••••

داداشم ازم پرسید راسته میگن کاشف الکل رازیه؟ منم گفتم : د نـَـــــــه د هم کاشفش رازیه هم مصرف کنندش

•••••••••• د نه د •••••••••

دارم میرم آنتالیا دوست دخترم میگه میشه عزیزم منم ببری ؟میگم د نـَـــــــــــه د مگه ادم با کباب میره تو چلو کبابی......

•••••••••• د نه د •••••••••

حموم بودم، مامانم می زنه به در می گم بـــله ؟ می گه حمومی ؟ می گم پـَـَـ نــه پـَـَــــ اینجا لندنه، صدای منو از رادیو بی بی سی می شنوی. میگه : دِ نـَـه دِ در زدم بگم مهمونها اومدن دختراشون هم رفتن تو اتاقت داران با کامپیوترت کار میکنند ، لباس و حوله ات رو هم از پشت در برمیدارم که امشب رو لندن بمونی تا فهم درست جواب دادن رو یاد بگیری، آها یه چیز دیگه احتمالا آبگرمکن رو هم خاموش میکنم

•••••••••• د نه د •••••••••

زن در حالی که در آینه نگاه میکنه به شوهرش میگه:
من جدیدا خیلی وحشتناک، چاق و زشت به نظر میرسم.. لطفا یه چیز خوب بگو یه کم حالم بهتر بشه
شوهر: دِ نــــــــــــــــــَـــــ ـــه دِ بیناییت فوق العادست عزیزم

•••••••••• د نه د •••••••••

عروسی داداشم بود دیدیم نیست ، رفتم پیداش کردم دیدم داره اس ام اس بازی میکنه!
گفتم برادر من دیگه از این کارات دست بردار؛ گفت د ِ نه د ِ این یه کیس تازست.

•••••••••• د نه د •••••••••

عمو زنجیر باف ! بَله
زنجیر منو بافتی ؟
پـَـَـ نــه پـَـَــ !
پشت کوه انداختی ؟
دِ نه دِ

•••••••••• د نه د •••••••••

یه نفر داشته چایی میخورده یهو یه خرمگس افتاد تو چاییش بهش گفتن بگیر بندازش تو سطل گفت : د ِ نه د ِ بایستی هرچی خورده برگردونه تو لیوان

•••••••••• د نه د •••••••••

رفتم دکتر از منشیه می پرسم دکتر هست؟ میگه بله می خوایید برید پیششون؟
د نه د اومدم ببینم اگه این وقت شب هنوز تو مطبند، تلاش شبانه روزیشون رو سرمشق زندگیم قرار بدم و برم

•••••••••• د نه د •••••••••

امتحان داشتیم به دوستم میگم نخوندم تقلب میرسونی میگه دِ نـَـه دِ اونوقت نمرت مثل من میشه گفتم پـَـَـ نــه پـَـَـــ توقع داری نخونده من بهت تقلب بدم نمره تو مثل من بشه؟

•••••••••• د نه د •••••••••

از دل برود هر آن که از دیده برفت دِ نـَـه دِ اون روشن دل که نمی بینه تکلیفش چیه؟

•••••••••• د نه د •••••••••

بابام اومده میگه تو اخبار گفته خاویار تقلبی اومده،مواظب باشا.
دِ نـَـه دِ آخه پدره من،من خاویار خورم یا تو یا هفت نسل قبلمون!

•••••••••• د نه د •••••••••

دوستم پریده تو استخر داد میزنه میگه شنا کنم ؟
میگم دِ نـَـه دِ بزار اهنگ تایتانیک بزارم اروم غرق شو

••••••••••
د نه د •••••••••

با رفیقم رفتیم سینما، بعد میگه: کاش دوست دخترتم میاوردی! د ن د اگه قرار بود اون بیاد که تو سبیل کلفت رو نمی آوردم!

*به دوستم میگم: نمره ها رو زدنا. میگه: با شماره دانشجویی؟ میگم: پ ن پ با شماره کفش. اونایی هم که دمپایی داشتن رو هم مردود کرده...

 

*دیشب تو خیابون میرفتم داشتم با فندکم بازی می کردم، پلیس رد شده میگه اون چیه؟ فندکه؟ پ ن پ مشعل المپیکه دارم میبرم لندن!! میگه پ ن پ و زهرمارف سوار شو بریم... میگم کلانتری؟ میگه پ ن پ میبرمت لندن

 

*با رفقا رفتیم باغمون، سیخ های جوجه رو گذاشتیم رو منقل دیدیم چند جفت مرغ و خروس دارن کنار منقل پرسه می زنن. رفیقم میگه: لونه شون این طرفاست؟ پ ن پ اومدن فیلم ترسناک ببینن

 

*رفتم یه قالب مرغ از تو فریزر درآوردم. دوستم میگه می خای بپزیش؟ مگم: پ ن پ خانوادش اومدن از تو سردخونه درش آوردم بدم ببرن دفنش کنن!

 

*مرغ عشقم مرده. درحالی که پاهاش رو به بالاست افتاده کف قفس. دوستم اومده میگه: ااا مرغ عشقت مرد؟ پ ن پ کمر درد داشت، دکتر گفته باید طاق باز دراز بکشه کف قفس.

 

*تو خیابون موتوریه اومد کیفم رو قاپید، یارو میپرسه: دزد بود؟ میگم: پ ن پ اومده بود امانتیش رو ببره فقط خواست هیجانش بیشتر باشه!

 

*بهرام رادان از یه بابایی آدرس پرسید، طرف میگه ببخشید شما بازیگر نیستین؟ رادان میگه پ ن پ پیک موتوریم!

 

*با کلی شوق و ذوق به دوستم میگم: دان 2 رو. برگشته میگه: تکواندو؟ پ ن پ دان 2 آشپزی...!

 

*رفتم مغازه یه سبد پر خرید کردم، یارو میگه: کیسه هم می خوای؟ پ ن پ فرغون آوردم با اون می برم!

 

*لیلی به مجنون گفت: همه این اکرا رو می کنی برا من؟ مجنون: پ ن پ من عاشق آنجلینا جولی ام، تو حریف تمرینی هستی!

 

*داشتم تو پارکینگ نایلون های روی صندلی ماشین رو می کندم. همسایه مون اومده میگه ماشین نو خریدین؟ میگم: پ ن پ لواشکه دارم نایلونشو میکنم دور هم بخوریم!

 

*دوستم زنگ زده خونه. گوشی رو برداشتم سلام کردم. میگه: تو خونه ای. میگم: پ ن پ لطفا پس از شنیدن صدای بوق پیام خود را بگذارید... با تشکر!

 

*منتظر مسافر بودم. خانمه اومده میگه: آقا هفت تیر میری؟ میگم بله. میگه: سوار شم؟ پ ن پ تا هفت تیر دنبالم بدو!

 

*رفتم داروخانه. پیرمرده دفترچه بیمه رو داده به مسئول داروخانه. بعد از چند دقیقه مسئول داروخانه داروهاش رو آورده پیرمرده گفت پدرجان می بری؟ پیرمرده گفت پ ن پ همین جا می خورم! بی زحمت یک نوشابه خنک و سالاد هم بیار...

 

*رفتم پیش صاف کار ماشین. یه نگاه به ماشین کرد میگه تصادف کردی؟ گفتم پ ن پ از جلو بندی تکراری خسته شدم گفتم برای تنوع با چکش بکوبم توش همه جاش جدید بشه!

 

*با موتور رفتم خونه دایی ام. موتورو گذاشتم بیرون با کلاه کاسکت رفتم تو. دائیم گفت با موتور اومدی؟ گفتم پ ن پ با اف 14 اومدم!

 

 

میگه دوربین کنترل سرعت؟پـَـ نـَـ پـَـ دوربین عکاسی گذاشتن از ماشینا عکس میگیرن میذارن تو فیسبوک تگ هم میکنن. آروم برو عکسمون خوب بیفته

 

***************************

 

به مامانم میگم:نمیخای واسه ما آستین بالا بزنی؟میگه:پسرم زن میخوای؟گفتم : پـَـ نـَـ پـَـ گفتم آستیناتو بالا بزنی با هم مچ بندازیم ببینیم کی قوی تره

 

***************************

 

رفتم تو ماهی فروشی به فروشنده می گم :آقا یه ماهی قزل آلا بدین.میگه : واسه خوردن میخای؟میگم: پـَـ نـَـ پـَـ اومدم واکسن هاری و کزازشو بزنم و برم

 

***************************

 

با دوستم رفتیم کشتارگاه میگه:اه اه اینجا چه بوی گوسفندی میاد.گفتم: پـَـ نـَـ پـَـ میخواستی بوی اش رشته بیاد.

 

***************************

 

به بابام میگم :بابا پول داری؟میگه پول می خای؟میگم : پـَـ نـَـ پـَـ میخواستم ببینم اگه پول نداری بهت بدم که وقتی رفتی خونه جولو زن و بچت شرمنده نشی

 

***************************

 

تو اتوبان گشت نا محسوس یه ماشینو گرفته بود.راننده ماشینه به پلیسه میگه :می خای جریمم کنی؟ پلیسه میگه: پـَـ نـَـ پـَـ بادو تا همکارام میخاستیم حکم بازی کنیم یه یار کم داشتیم گفتیم مزاحم شما بشیم

 

***************************

 

دوستم زنگ زده موبایلم میگه ممد پول داری یه خورده بهم بدی؟ بهش میگم: بیا عابربانکم رو بگیر برو. میگه: توش پول داری. گفتم: پـَـ نـَـ پـَـ گفتم تو خونه نشستی دلت گرفته / گفتم بدم بری یه دوری باهاش بزنی!

 

***************************

 

دیشب رفته بودم خونه خواهرمینا ، دختر خواهرم یه نقاشی رو بوم کشیده بود خیلی قشنگ گفتم خودت کشیدی ؟ گفت پـَـ نـَـ پـَـ دادم پیکاسو بکشه جوونا هم خودی نشون بدن

 

***************************

 

رفتم خونه دانشجویی یکی از دوستام داشتم یکی از ظرفای چرب مورچه زدشو می شستم اومده بالا سرم میگه ای وای چی کار می کنی داری ظرف و می شوری؟ گفتم پـَـ نـَـ پـَـ مورچه ها هوس آب تنی کرده بودن آوردمشون حموم!

 

***************************

 

دوستم گفت: اگه با گوشی برم تو اینترنت از شارژم کم میشه؟ گفتم: پـَـ نـَـ پـَـ از ذخیره ارزی کشورهای عضو اپک کم میشه

 

***************************

 

داییم ما رو برای یه پک قیلون دعوت میکنه باغ سیب مال بکی از رفقاش.. مامانم میگه حالا میخواین قیلون بکشید؟؟؟؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ اومدیم سیباشونو دستمال بکشیم!

 

***************************

 

واسه دوستم عکس ایمیل کردم زنگ زدم میگم فرستادمش واست . میگه یعنی الان تو ایمیلمه؟ پـَـ نـَـ پـَـ الان دم در خونتونه ولی دستش به زنگ نمیرسه درو بزن بیاد بالا

 

***************************

 

ممیز ایزو اومده رفته تو سالن تولید کنار دستگاه تراش از اپراتورش میپرسه شما تراشکارین؟ پـَـ نـَـ پـَـ مدیر عامل اوقات بیکاریش میاد کمک بچه ها

 

***************************

 

مامانم زنگ زده میگه کجایی؟گفتم با بهروز رفتم بازار گفت:بهروز رفیقت؟؟ پـَـ نـَـ پـَـ سس مایونزه بهروز

 

***************************

 

میگم رسیدی خونه زنگ بزن،میگه تلفن کنم؟،میگم پـَـ نـَـ پـَـ زنگ خونه بغلی رو بزن در رو

 

***************************

 

کمیته انضباطی دانشگاه خواسته رفتم تو میگه شما دو ترم تعلیق خوردید اعصابم خورد سرمو انداختم پایین دارم لبمو میخورم میگه ناراحت شدید؛ پـَـ نـَـ پـَـ خوشحال شدم دارم فکر میکنم چجوری این لطف شما رو جبران کنم

 

***************************

 

یکی تو دانشگاه ازم پرسید ورودی چندی؟ گفتم85 همچین با تعجب گفت پس ترم اخری گفتم پـَـ نـَـ پـَـ ترم اولم ولی از آخر اومدم شروع کنم

 

***************************

 

دیشب شام املت داشتیم خواهرم توش رب زده بود با گوجه و ... سر سفره مامانم گفت بهش رب زدی مزه گوجه رو از بین برده

خواهرم گفت مگه گوجه هم مزه داره؟ گفتم پـَـ نـَـ پـَـ گوجه رو واسه قشنگی غذا می زنن که تو غذا ها رتبه بیاره!!

 

ارسال توسط Mohammad
ارسال توسط Mohammad
ارسال توسط Mohammad

شتر دیدی ندیدی

مردی در صحرا بدنبال شترش می گشت تا اینکه به پسر با هوشی برخورد . سراغ شتر را از او گرفت .
پسر گفت : شترت یک چشمش کور بود؟ مرد گفت: بله .
پسر پرسید : آیا یک طرف بار شیرین و طرف دیگرش ترش بود ؟ مرد گفت : بله .
حالا بگو شتر کجاست ؟ ‌پسر گفت من شتری ندیدم .
مرد ناراحت شد و فکر کرد که شاید این پسر بلائی سر شتر او آورده و پسرک را نزد قاضی برد و ماجرا را برای قاضی تعریف کرد .
قاضی از پسر پرسید . اگر تو شتر را ندیدی چطور مشخصات او را درست داده ای ؟
پسرک گفت : در راه ، روی خاک اثر پای شتری دیدم که فقط سبزه‌های یک طرف را خورده بود . فهمیدم که شاید شتر یک چشمش کور بود .
بعد دیدم در یک طرف راه مگس بیشتر است و یک طرف دیگر پشه بیشتر است.
و چون مگس شیرینی دوست دارد و پشه ترشی را نتیجه گرفتم که شاید یک لنگه بار شتر شیرینی و یک لنگه دیگر ترشی بوده است .
قاضی از هوش پسرک خوشش آمد و گفت : درست است که تو بی گناهی ولی زبانت باعث دردسرت شد .
پس از این به بعد شتر دیدی ، ندیدی !!
این مثل هنگامی کاربرد دارد که پرحرفی باعث دردسر می شود .
آسودگی در کم گفتن است و چکار داری که دخالت کنی ، شتر دیدی ندیدی و خلاص

 

باید بهترین دونده باشی

هر روز صبح در دشتی از دشت های آفریقا غزالی چشم از خواب می گشاید.
غزال می داند در روزی که پیش رو دارد اگر می خواهد زنده بماند باید از سریع ترین شیر جنگل سریع تر بدود.
و هر روز صبح در همان دشت، شیری چشم از خواب می گشاید او هم می داند
برای این که زنده بماند باید از کندترین غزال دشت، سریع تر بدود.
مهم نیست شما غزال باشید یا شیر
وقتی خورشید طلوع کرد باید بهترین دونده باشید.

 

بچه های ناسپاس

مرد رفته گر آرزو داشت برای یکبار هم که شده موقع شام با تمامی خانواده اش دور سفره کوچکشان باشد و با هم غذا بخورند .
او بیشتر وقت ها دیر به خانه میرسید و فرزندانش شامشان را خورده و همگی خوابیده بودند .
 
هر شب از راه نرسیده به حمام کوچکی که در گوشه حیاط خانه بود میرفت و خستگی و عرق کار طاقت فرسای روزانه را از تن می شست.

تنها هم سفره او همسرش بود که در جواب چون و چرای مرد رفته گر ، خستگی و مدرسه فردای بچه ها و اینجور چیزها را بهانه می کرد
 
و همین بود که آرزوی او هنوز دست نیافتنی می نمود .

یک شب شانس آورد و یکی از ماشین های شهرداری او را تا نزدیک خانه شان رساند
او با یک جعبه شیرینی و چند تا پاکت میوه قبل از چیدن سفره شام به خانه رسید .
وقتی پدر سر سفره نشست فرزندان هر یک به بهانه ای با پدر شام نخوردند .

دلش بدجوری شکست وقتی نیمه شب با صدای غذا خوردن یواشکی بچه ها از خواب بیدار شد و گفتگوی آنها را از آشپزخانه شنید :
"
چقدر امشب گشنگی کشیدیم ! بدشانسی بابا زود اومد خونه.
 
با اون دستاش که از صبح تا شب توی آشغالهای مردمه . آدم حالش بهم میخوره باهاش غذا بخوره "

قول پدر

در سال 1989 زمین لرزه هشت و دو ریشتر بیشتر مناطق آمریکا را با خاک یکسان کرد و در کمتر از چند دقیقه
بیش از سی هزار کشته بر جای گذاشت.
در این میان پدری دیوانه وار به سوی مدرسه پسرش دوید اما با دیدن ساختمان ویران شده مدرسه شوکه شد.
با دیدن این منظره دلخراش یاد قولی که به پسرش داده بود افتاد: پسرم هر اتفاقی برایت بیفتد من همیشه پیش تو خواهم بود
و اشک از چشمانش سرازیر شد.


با وجود توده آوار و انبوه ویرانی ها کمک به افراد زیر آوار نا ممکن به نظر میرسید
اما او هر لحظه تعهد خود به پسرش را به خاطر می آورد.

او دقیقا روی مسیری که هر صبح به همراه پسرش به سوی کلاس او می پیمودند تمرکز کرد
و با به خاطر آوردن محل کلاس به آنجا شتافته و با عجله شروع به کندن کرد.
دیگر والدین در حال ناله و زاری بودندو او را ملامت می کردند که کار بی فایده ای انجام میدهد.
ماموران آتش نشانی و پلیس نیز سعی کردند او را منصرف کنند اما پاسخ او تنها یک جمله بود:
آیا قصد کمک به مرا دارید یا باید تنها تلاش کنم؟؟؟

هشت ساعت به کندن ادامه داد. دوازده ساعت ... بیست و چهار ساعت ... سی و شش ساعت
و بالاخره در سی و هشتمین ساعت سنگ بزرگی را عقب کشیده و صدای پسرش را شنید فریاد زد پسرم!
جواب شنید : پدر من اینجا هستم.
پدر من به بچه ها گفتم نگران نباشید پدرم حتما ما را نجات خواهد داد.
پدر! شما به قولتان عمل کردید.
پدر پرسید وضع آنجا چطور است؟؟
ما 14 نفر هستیم ما زخمی گرسنه و تشنه ایم.
وقتی ساختمان فرو ریخت یک قطعه مثلثی شکل ایجاد شد که باعث نجات ما شد.
پسرم بیا بیرون.
نه پدر اجازه بدهید اول بقیه بیرون بیایند من مطمئن هستم شما مرا بیرون می آورید
و هر اتفاقی بیفتد به خاطر من آنجا خواهید ماند.

سخن روز : اشخاص را می توان به سه دسته تقسیم کرد؛
آنهایی که به اتفاق حوادث کمک می کنند،
آنها که به اتفاق افتادن حوادث می نگرند
و آنهایی که از اتفاق افتاده حیران می شوند.توماس ادیسون.


ارسال توسط Mohammad

ختنه

پسره رو ختنه مي کنن مي گن بايد دامن بپوشي. مي گه نامردا مگه چقدشو بريدين؟

 

معلم و سوال سه گنجشک

 

خانم معلمه سر کلاس از يه بچه تخسه مي پرسه:‌ اگه سه تا گنجشک سر يه شاخه درخت نشسته باشن،‌ بعد ما يکيشون رو با تير بزنيم، چند تا گنجشک رو درخت ميمونه؟ بچهه ميگه:‌ هيچي! معلمه ميگه: نخير دو تا ميمونه. بچهه ميگه: خوب اون دو تا هم از صداي تير فرار ميکنن ديگه.‌ معلمه يکم فکر ميکنه، ميگه: جوابت درست نبود ولي از طرز فکرت خوشم اومد! بعد شاگرده ميگه:‌ خانم حالا ما يه سوال بپرسيم؟! معلمه ميگه :‌ بپرس. پسره‌ ميگه: اگه سه تا خانم تو خيابون بستني بخورن، اولي گاز بزنه، ‌دومي ليس بزنه و سومي ميک بزنه، کدومشون ازدواج کرده؟! معلمه يکم فکر ميکنه، ميگه:‌ خوب معلومه،‌ سومي! بچهه ميگه:‌ نه...جوابتون درست نبود. اوني که حلقه دستشه ازدواج کرده، ولي از طرز فکرت خوشم اومد

ضایع        

به يه نفر گفتن چه وقتي خيلي ضايع شدي گفت : يه روز دختر خالم بهم زنگ زد گفت: بيا خونه خاليه!! منم خوشحال شدم رفتم. در رو که باز کردم ديدم کسي نيست! دختر خالم گفت: من ميرم تو اتاق تو هم 5 دقيقه ديگه بيا تو!! منم 5 دقيقه بعد رفتم تو ديدم همه ميگن تولد تولد تولدت مبارک. بعد به طرف ميگن خب چه ربطي داشت! ميگه: اخه لخت رفته بودم

توصیه

توصيه دخترانه : اگه يه موقع مورد حمله يک پسر قرار گرفتي شلوار اونو بکش پايين دامن خودتو بده بالا ! فکر بد نکن! آخه اينجوري تو ميتوني بدوي ولي اون نميتونه

پسر خوب

پسر خوب چگونه پسري است ؟ پسري که اولا دوست دختر نداشته باشه - دوما دوست دختر نداشته باشه - سوما دوست دختر نداشته باشه - چهارما دوست دختر نداشته باشه..... چون دوست دختر بناي اوليه منحرف شدن اين گل پاک و معصوم است

5+5

معلم از شاگردش مي پرسه: 5 + 5 چند ميشه؟شاگردش يه کم فکر ميکنه ميگه 11 معلم ميگه: احمق دستتو از جيب شلوارت در بيار ، دوباره با انگشت بشمار

شب بخیر

ميدوني به يه دختر خوشگل که لباس خواب پوشيده چي ميگن؟.............. ميگن : شب بخير

نشون

پسره ، دختر محلشون را نشون ميکنه ، رفيقاش ميان با سنگ ميزنن

 

يه مرده ، زنشو تو يه فيلم بد مي بينه آخر فيلم ميگه خدا شکر که فيلم بود

 

ماه به خورشيد ميگه:اين آدما عجب بيجنبه‌ان. هر شب ميفتن رو هم ما چيزي نميگيم. ما سالي يه بار رو هم ميفتيم همه با دوربين نگاهمون ميکنن?!!

لامپ

از يه لامپ ميپرسن : احوالت چطوره ؟
ميگه : چه احوالي !!؟ کار به جاهاي خوبش که ميرسه منو خاموش ميکنن !

مرد و پسر

ق.ز.و.ي.نيه داشته واسه رفيقش تعريف مي‌کرده که: بالام جان ديشب رفته بوديم عروسي، جات ? ?خالي مختلط مختلط ، مرد و پسر قاطي?!

صدای عشق

?صداي عشق… صداي قلب نيست، صداي گيتار نيست، صداي پيانو هم نيست، صداي عشق … صداي فنرهاي تخته?

جنازه

?جاسم داشت جنازه باباشو ميشست هي ميگفت واي بابام واي بابام همين که به پايين تنه رسيد گفت واي ننه ام واي ننه ام واي ننه ام

زیپتو نکش

يکي از دوستان که مدتي پيش به عنوان مدرس در يکي از دانشگاه ها مشغول به کار شده بود از خاطرات دوران تدريسش نقل ميکرد:

سر يکي از کلاس هايم  توي دانشگاه ،  دختري بود که دو ، سه جلسه اول ،ده دقيقه مانده بود کلاس تموم بشه ، زيپ کوله اش رو ميکشيد و ميگفت :

استاد ! خسته نباشيد !!!

البته من هم به شيوه همه استاد هاي ديگه به درس دادن ادامه ميدادم و توجهي نمي کردم!

يه روز اواخر کلاس زير چشمي ميپاييدمش ! به محض اين که دستش رفت سمت کوله ، گفتم :

خانوم !!! زيپتو نکش هنوز کارم تموم نشده !!!!!

همه کلاس منفجر شدن از خنده ،

نتيجه اين کار اين بود که ديگه هيچ وقت سر کلاس بلبل زبوني نکرد!!!!

هيچ وقت هم ديگه با اون کوله نديدمش توي دانشگاه !!!

خواهر حافظ
مژده اي دل مسيحا نفسي ميايد
شوهر خوب مگر گير کسي ميايد

ر نج

بسي رنج بردم در اين سال سي
نشد خر براي عروسي، کسي!!

شاهزاده رویا ها

دختر: مامان! شاهزاده روياها با اسب سفيد يعني چي؟ مامان: يعني يه خري مثل بابات

 

داستان عاشقانه:

روزي مردي از يک دختر پرسيد :«آيا با من ازدواج مي‌کني؟»

دختر جواب داد «نه»

و از آن پس مرد شاد زيست، به ماهيگيري و شکار رفت، کلي گلف بازي کرد، هر چه مي خواست نوشيد و هر جا که خواست رفت

عشق بده

خدايا به من عشق بده تا شوهرم را دوست بدارم؛ صبر بده تا بتوانم تحملش کنم؛ اما قدرت نده که مي زنم لهش مي کنم!

مردم

همه ي مردها بد نيستند.بدتر و بدترين هم دارند.

شوهر خوب

مرد ها در اکثر کارها ميتوانند موفق باشند. آنها ميتوانند يک پزشک خوب باشند، ميتوانند کشاورز، معلم و يا مهندس بسيار خوبي باشند، ولي هيچ وقت نميتوانند شوهر خوبي باشند.

بوسیدن زن

زن  به شوهرش ميگه: شوهر همسايه هر روز صبح که ميخواد بره سر کار زنش رو مي بوسه! تو چرا اين کار رو نمي کني؟

شوهر ميگه: آخه من که زنه رو خوب نمي شناسم !!

مردان متاهل

 بيشتر از مردان مجرد عمر مي کنند در عوض مردان متاهل بيشتر آرزوي مرگ مي کنند

جايزه نوبل

برنده جايزه نوبل ادبيات در زمان تقديم جايزه خود به همسرش گفت :

اين جايزه را به همسر عزيزم تقديم مي کنم که با نبودش باعث شد من بتونم اين کتاب را تمام کنم ” !

افسانه

زن خوب مثل دايناسور مي مونه که نسلش منقرض شده

ولي مرد خوب مثل سيمرغ مي مونه که از اول يه افسانه بوده!

چه بگویم به زنم

همه شب فکرم اين است و همه شب سخنم !

گر روم دير به منزل ، چه بگويم به زنم !!!

مسکن

 

وزير مسکن گفته: بحمدالله مشکل مسکن جوانان حل شده
امروز بيش از صد جوان به دختر من گفتن: خونه خالي داريم !

خوش غیرت

از خوش غيرت مي پرسن قبول داري شهيدان زنده اند, گفت : بله من پسرم ?? ساله شهيد شده ولي عروسم هر سال حامله مي شه

دختر خوش غیرت

دخترِ خوش غيرت ميره پيش مامانش ميگه: مامان‌جون چه گردنبند خوشگلي داري، اينو بابام برات خريده؟! زنه ميگه: من اگه به اميد بابات بودم، الان تو رو هم نداشتم

سلام قشنگ

مامانه به بچش ميگه که عزيزم وقتي خاله اومد قشنگ ميري جلو سلام ميکني ميبوسيش بچهه ميزنه زيره گريه ميگه نه مامان من خاله رو بوس نميکنم! مامانه ميگه ا چرا عزيزم؟ بچهه ميگه آخه ديروز که بابا ميخواست بوسش کنه زد تو صورتش

بعد ازدواج

دختره به دوست پسر ش ميگه: تو بعد از ازدواج هم منو اينقدر دوست خواهي داشت ؟؟؟
پسره ميگه : اگه شوهرت گير نده آره

 

به خوش غيرت ميگن به زندگي پس از مرگ اعتقاد داري
ميگه صد در صد،من خودم دو سال بعد از مرگ پدرم بدنيا اومدم

جبهه


غضنفر ميره جبهه بهش ميگن اونجا چيکار ميکردي؟ ميگه زرشک پاک ميکردم!!!

بهش ميگن خوب پس اونجا اشپز بودي؟

ميگه : نه ، روي تابلوهايي که نوشته بود کربلا منتظر ماست بيا تا برويم

زيرشون نوشته بودند زرشک ما اون زرشکارو رو پاک مي کرديم!!!!

 

 

از غضنفر مي پرسن چرا مشکي پوشيدي ؟

ميگه آخه بابام مرده ,

دوباره ميپرسن پس چرا اينقدر لباسهايت پاره پوره شده ؟

ميگه آخه خدابيامرز نميزاشت خاکش کنيم.

 

اطلاعیه شماره ۱ نوروزی

هر کس عیدی من را قبل از تحویل سال بدهد

از ۲۰ درصد جایزه خوش حسابی برخوردار میشود !

هر ۵ هزار تومان ۱ امتیاز !


نظر به اینکه عید دیدنی به صورت رفت و برگشت انجام میشه

جهت رفاه حال مردم ، سال ۹۲  عید دیدنی به صورت حذفی برگذار میشود !

...........

مزیت مجرد بودن اینکه شب عید به خاطر بی پولی ، شرمنده زن و بچه ات نمی شی !

......

یک حدیث هست که میفرماید

بعضی از مهمون‌ها حبیب خدا نیستن عذاب الهین

گفتم در جریان باشی

......

تذکر جدی به عیدی بگیران

عیدی خود را در جیب خود نگه دارید !

ما هنوز سر اون عیدی هایی که ازمون میگرفتن

و میرفتن واسم حساب بانکی باز میکردن، اما هیچ وقت ندیدمشون

با خانوادمون درگیرم !

.............

اینایی که عید میرن مسافرتای طولانی

هم به خودشون حال میدن هم یه لشکر آدمو از دید و بازدید معاف میکنن

خدا عوضشون بده ،اصن آدم نمیدونه چجوری ازشون تشکر کنه !

.......

هرروزتان نوروز، نوروزتان پیروز، پسوردتان مرموز، اینباکستان پرسوز

ماشینتان لکسوز، لکسوزتان کم سوز، ناهارتان قارپوز، سیگارتان بر پوز

بدخواهتان پفیوز،غمهایتان ریفیوز، اوقاتتان محضوض

...........

بیانیه صنف عیدی بگیران در سال ۹۲

با توجه به افزایش نرخ دلار و افزایش تورم و گرانی مخارج

تعرفه عیدی در سال ۹۲ به شرح زیر است :

اقوام درجه ۱ : ۲۰ تا ۲۵ هزار تومان

اقوام درجه ۲ : ۲ تا ۵ هزار تومان

اقوام درجه ۳ : هرچه کَرَمِشون بود !

تذکر : عیدی امسال هم در دید و هم در بازدید دریافت میشود !

پرداخت فقط نقد !

.......

مبارکتر شب و خرمترین روز /  به استقبالم آمد بخت پیروز

دهلزن گو دو نوبت زن بشارت / که دوشم قدر بود امروز نوروز

نوروز ۱۳۹۲ مبارک

..........

پیامک عید ۱۳۹۲

بر سفره‌ی هفت سین نشستن نیکوست

هم سنبل و سیب و دود ِ کُندر خوشبوست

افسوس که هر سفره کنارش خالی ست

از پاره دلی گمشده یا همدم و دوست

عید شما مبارک

..........

بر چهره ی گل نسیم نوروز خوش است

بر طرف چمن روی دل افروز خوش است

از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست

خوش باش و مگو ز دی که امروزخوش است

..........

یکبار دگر نسیم  نوروز وزید / دل‌ها به هوای روز نو باز تپید

نوروز و بهار و بزم یاران خوش باد / در خاک وطن ، نه در دیار تبعید

......

دلتنگ ز غربتیم و شادان باشیم

از آنکه درست عهد و پیمان باشیم

بادا که چو نوروز رسد دیگر بار

با سفره‌ی هفت سین در ایران باشیم

...........

مژده ای دل که دگرباره بهار آمده است

خوش خرامیده و با حسن و وقار آمده است

به تو ای باد صبا می دهمت پیغامی

این پیامی است که از دوست به یار آمده است

شاد باشید در این عید و در این سال جدید

آرزویی است که از دوست به یار آمده است

............

ستاره بختتان بالا

سپیده صبحتان تابناک

سایه عمرتان بلند

ساز زندگیتان کوک

سرزمین دلتان سبز

سال جدید مبارک

.......

نوروز! خوش آمدی صفا آوردی / غمزخم فراق را دوا آوردی

همراه تو باز اشک ما نیز دمید / بویی مگر از میهن ما آوردی

.........

متن تبریک عید ۱۳۹۲

دو قدم مانده به خندیدن برگ

یک نفس مانده به ذوق گل سرخ

چشم در چشم بهاری دیگر

تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان

یک سبد عاطفه دارم

همه ارزانی تان

عید نوروز بر شما مبارک

........

شعر تبریک عید ۱۳۹۲

هر چند زمان بزم و نوش آمده است

بلبل به خروش و گل به جوش آمده است

با چند بهار ، لاله‌ی خفته به خاک

نوروز کبود و لاله پوش آمده است

عید باستانی نوروز بر شما مبارک

......

طوفان گل و جوش بهار است ببینید / اکنون که جهان برسرکار است ببینید

این آینه هایی که نظر خیره نمایند / در دست کدام آینه دار است ببینید

 




ارسال توسط Mohammad


 

حکایت

 

مردی را گفتند پسرت را به تو شباهتی نباشد. گفت: اگر همسایگان باری ما را رها کنند، فرزندانمان را به ما شباهتی خواهد افتادت. سلامتی.

حکایت

 

یهودی از نصرانی پرسید: موسی برتر است یا عیسی؟ گفت: عیسی مردگان را زنده می کرد، ولی موسی مردی را بدید و او را به ضربت مشتی بیفکند و آن مرد بمرد؛ عیسی در گهواره سخن می گفت، اما موسی در چهل سالگی می‌گفت: خدایا! گره از زبانم بگشای تا سخنم را دریابند.

حکایت

 

مردی کودکی را دید که می گریست و هر چند مادرش او را نوازش می کرد، خاموش نمی‌شد. گفت: خاموش شو تا مادرت را به کار گیرم! مادر گفت: این طفل تا آنچه گویی نبیند به راست نشمارد و باور نکند!

حکایت

 

ابوالعینا بر سفره‌ای بنشست. فالوده‌ای برایش نهادند. مگر کمی شیرین بود. گفت: این فالوده را پیش از آن که به زنبور عسل وحی شود ساخته‌اند.

حکایت

 

عربی را از حال زنش پرسیدند. گفت زنده است؛ و تا زنده‌است همچنان مار گزنده است.

حکایت

 

معاویه به حلم معروف بود و کسی نتوانسته بود او را خشمگین سازد. مردی دعوای کرد که او را بر سر خشم آورد. نزدش شد و گفت خواهم مادرت را به زنی به من دهی از آن که او رای بزرگ است! معاویه گفت: پدرم را نیز سبب محبت به او همین بود.

حکایت

 

پیر زالی با شوی می گفت: شرم نداری که با دیگران زنا می کنی و حال آن که ترا در خانه، چون من زنی حلال و طیب باشد؟ شوی گفت: حلال آری، اما طیب نه!

حکایت

 

کنیزی را گفتند: آیا تو باکره‌ای؟ گفت خدا از تقصیرم درگذرد! بودم!

حکایت

 

زن مزبد حامله بود. روزی به روی شوی نگریست و گفت: وای بر من اگر فرزندم به تو ماند. مزبد گفت: وای بر تو اگر به من نماند!

حکایت

 

پسرکی از حُمص (شهری است در سوریه) به بغداد شد و صنعت را پرسود یافت. مادرش او را برای مرمت آسیا به حمص خواند. پسر بدو نوشت که: گردش سرین در عراق، به از چرخش دستاس به حمص باشد.

حکایت

 

در رمضان نو خطی را گفتند: این ماه کساد باشد. گفت خدا یهود و نصاری را پاینده دارد!

حکایت

 

مردی نو خطی را دو درهم داد، و چون خواست درند گفت: از غرقی در گذر و به میان پای اکتفا کن. گفت: اگر مرا به اکتفا بودی دو درهم از چه رو دادمی؟ که پنجاه سال است تا در میان پای خود دارم!

حکایت

 

زنی نزد قاضی رفت و گفت: این شوی من حق مرا ضایع می‌سازد و حال آنکه من زنی جوانم. مرد گفت: من آنچه توانم کوتاهی نکنم. زن گفت: من به کم از پنج مرتبه راضی نباشم! مرد گفت: لاف نزنم که مرا بیش از سه مرتبه یارا نباشد! قاضی گفت: مرا حالی عجب افتاده است، هیچ دعوی بر من عرض نکنند مگر آنکه از کیسه من چیزی برود! باشد آن دو مرتبه دیگر را من بر گردن گیرم!!

حکایت

 

کسی مردی را دید که بر خری کُندرو نشسته. گفتش: کجا می‌روی؟ گفت: به نماز جمعه. گفت: ای نادان اینک سه شنبه باشد. گفت: اگر این خر شنبه‌ام به مسجد رساند نیکبخت باشم!

حکایت

 

مردی را در راه به زنی زیبا می نگریست. زن گفتش: چندین مرا منگر که تو بر خیزد و دیگری از من کام گیرد.

حکایت

 

روباه را پرسیدند که در گریختن از سگ، چند حیله دانی؟ گفت: از صد فزون باشد؛ اما نیکوتر از همه اینست که من و او را با یکدیگر اتفاق دیدار نیفتد!

حکایت

 

شیخ بأرالدین صاحب مردی را با دو زیبا روی بدید و گفت: اسمت چیست؟ آن مرد گفت: عبدالواحد. یعنی بنده یکتا. گفت: تو این دو را یله کن که من عبدالاثنین و هر دو را بنده‌ام.

حکایت

 

روباهی عربی را بگزید. افسونگر را بیاوردند. پرسید: کدام جانورت گزیده؟ گفت سگی، و شرم کرد بگوید روباهی. چون به افسون خواندن آغاز کرد گفتش چیزی هم از افسون روباه گزیدگی بدان درآمیز!

حکایت

 

مردی در خم نگریست و صورت خویش در آن بدید. مادر را بخواند و گفت: در خمره دزدی نهان است! مادر فراز آمد و در خم نگریست و گفت: آری، فاحشه‌ای نیز همراه دارد!

حکایت

 

اسبی در مسابقه پیشی گرفت. مردی از شادی بانگ برداشت و به خودستایی پرداخت. کسی که در کنارش بود گفت: مگر این اسب از آن توست؟ گفت: نه! لیکن لگامش از من است.

حکایت

 

مردی به زنی گفت: خواهم ترا بچشم تا دریابم تو شیرین‌تری یا زن من! گفت این حدیث از شویم پرس که وی من و او را چشیده باشد!

حکایت

 

غلامباره‌ای را گفتند چون است که راز دزد و زناکار نهان ماند، و تو رسوا گردی؟ گفت: کسی را که راز با بچه افتد، چون رسوا نگردد؟؟

حکایت

 

مردی را علت قولنج افتاد. تمام شب از خدای درخواست که بادی از وی جدا شود. چون سحر رسید ناامید گشت و دست از زندگی شسته، تشهد می‌کرد، و می‌گفت بار خدایا بهشت نصیبم فرمای! یکی از حاضران گفت: ای نادان! از آغاز شب تا این زمان التماس بادی داشتی، پذیرفته نیامد. چگونه تقاضای بهشتی که وسعت آن به اندازه آسمانها و زمین است از تو مستجاب گردد؟

حکایت

 

زنی شب زفاف تیزی بداد و شرمگین شد و بگریست. شوی گفت: گریه مکن که تیز عروس نشانه افزون نعمتی باشد. گفت: اگر چنین است تا تیزی دیگر رها کنم! شوی گفت: نی خاتون که انبار را بیش از این درنگنجد.

 

حکایت

 

ظریفی جوانی را دید که در مجلس باده‌گساری نقل بسیار با شراب می‌خورد گفت چنان که می‌بینم تو نقل می‌نوشی و شراب تنقل می‌کنی

 

حکایت

 

عربی با پنج انگشت میخورد او را گفتند چرا چنین می‌خوری؟ گفت اگر به سه انگشت لقمه برگیرم دیگر انگشتانم را خشم آید

 

حکایت

 

مردی از کسی چیزی بخواست او را دشنام داد گفت مرا که چیزی ندهی چرا به د شنام رانی گفت خوش ندارم که تهی دست روانت کنم

 

حکایت

 

ابوحارث را پرسیدند مرد هشتاد ساله را فرزند آید گفت آری اگرش بیست ساله جوانی همسایه بود

 

حکایت

 

مردی در خانه پیرزنی با او گرد آمده بود پیرزن در آن میان پرسیدش تازه چه خبر گفت خلیفه را فرمان است که یک سال تمام پیرزنان را بگاند زن گفت به جان و دل فرمانبردارم او را دختری بود به گریه اندر شد و گفت ما را چه گناه باشد که خلیفه اندیشه ما نکند پیرزن گفت اگر اشک و خون بباری ما را یارای مخالفت با فرمان خلیفه نباشد

 

حکایت

 

مردی را که دعوی پیغمبری می‌کرد نزد معتصم آوردند متعصم گفت شهادت می‌دهم تو پیغمبر احمق استی گفت آری از آنکه بر قوم شما مبعوث شده‌ام و هر پیامبری از نوع قوم خود باشد

 

حکایت

 

مردی حجاج را گفت دوش تو را به خواب چنان دیدم که اندر بهشتی گفت اگر خوابت راست باشد در آن جهان بیداد بیش از این جهان باشد

 

لطیفه

 

ده ساله دختر بادام پوست کنده‌ایست به دیده بینندگان و پانزده ساله لعبتی است از بهر لعبت بازان و بیست ساله نرم پیکری است لطیف و فربه و لغزان و سی ساله مادر دختران و پسران و چهل ساله زالی است گران و پنجاه ساله را بباید کشتن با کارد بران و بر شصت ساله باد لعنت مردمان و فرشتگان

 

حکایت

 

مزبد زن را گفت رخصت فرمای که در کونت نهم گفت خوش ندارم که با این نزدیکی و الفت که این دو را است آن را وسنی این سازم

 

حکایت

 

زنی گفت فلان کس در کون من چنان می که گوئی گنجی از گنج‌های باستانی را می‌کاود

 

حکایت

 

آخندی را گفتند خرقه خویش را بفروش گفت اگر صیاد دام خود را فروشد به چه چیز شکار کند

 

حکایت

 

ارسال توسط Mohammad



تاریخ: دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط Mohammad

ساعت 10 شب رسیدم خونه، بابام می گه الان اومدی خونه؟
پـَـ نه پَــ، دو ساعت پیش اومدم، الان تکرارش دار
ه پخش می شه!




تاریخ: دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط Mohammad

رکورد های به ثبت نرسیده گینس که در ادامه خواهید خواند.

چندتا از مهم ترین دست آوردهای دانشگاه :
- اس ام اس دادن بدون نگاه کردن به موبایل ...
- خوابیدن در حالت نگاه کردن به کتاب ...
- کار گروهی در هنگام امتحان ....
- حرف زدن بدون تکون خوردن لب ...
- حضور در زمان غیبت ....
- توانایی خواندن مطالب کل ترم در کاغذی به ابعاد 4در 4 ....




تاریخ: دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط Mohammad

 

 

خواب مهیچ

داشتم خواب میددم دارم با یکی دعوا میکنم حالا نزن کی بزن !!

یهو موبایلم الارم داد :

ترررررررررررررنگــــــــــتررررررررنگــــــ

قطعش کردم باز خوابیدم.

یارو تو خوابم گفت کی بود؟

گفتم هیچکی بابا الارم بود ! کجا بودیم ؟

لامصب چی هیجانی داشت .

 

تلویزیون

غضنفر تلويزيونشون روشن نميشده، ميزنه كانال دو، هُل ميده!

تخفیف

امروز رفتم پیش دکتر متخصص
.

میبینم ویزیتش بیست هزار تومن شده !!!

به دکتر میگم:

اگه تخفیف میدی بگم کجام درد میکنه

وگرنه خودت بگرد پیداش کن !!!
 

عشق غضنفر

غضنفر به دوست دخترخارجیش میگه:
I love you
دخترمیگه:
I love you too
غضنفر میگه:
I love you Three
دختره میگه ?what
غضنفر میگه:
مـگـاوات
کیـلـووات
تف به قبر بابات
بامن یکی بدو نکن

 

 




تاریخ: یک شنبه 29 بهمن 1386برچسب:,
ارسال توسط Mohammad

امروز رفتم پرونده تحصیلیم رو از دبیرستان بگیرم،
طرف نه ازم مدرک شناسایی خواست نه اصلا به عکس هام توی پرونده نگاه کرد !
بهش گفتم : اینجا یه کارت شناسایی از ملت نمیخوای شما ؟
شاید یکی دیگه میومد پرونده تحصیلی منو میگرفت !!!
برگشت گفت : این مدارکی که تو داری رو سبزی فروش سر کوچه توش تره هم نمپیچه !!!
آخه به درد کی میخوره ؟
خودمم قانع شدم …




تاریخ: یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط Mohammad

چند تا توله سگ برای باباشون تولد میگیرن روی کیک تولد مینویسن :

 پدر سگ تولدت مبارک   ---------->>   Description: http://www.mohmmadmardani.loxblog.com/fckeditor/editor/images/smiley/msn/58.gif 

 

 Description: http://www.mohmmadmardani.loxblog.com/fckeditor/editor/images/smiley/msn/55.gif

به غضنفر میگن: چی شد مامانت مرد ؟
میگه: رفت پشته بوم رخت پهن کنه افتاد
میگن افتاد مرد ؟ میگه: نه بابا افتاد رو کولر ، کولر شکـ.ست افتاد.
بهش میگن اون موقع مرد؟؟
میگه:نه آقا جان،بعد افتاد رو تراس ، تراس خراب شد.
میگن:خوب این دفعه مرد ؟ میگه: نه بعد افتاد رو سقف گاراژ، سقف خراب شد!
بهش میگن:حتماً ایندفعه مرد ؟
میگه:بازم نمرد، دیدیم داره کُلّ خونه خراب میشه، با تفنگ زدیمش

Description: http://www.mohmmadmardani.loxblog.com/fckeditor/editor/images/smiley/msn/303.gif

 الا بلا نـشد

پيرمرده ميره دكتر، دكتره (علاوه بر نيم كيلو قرص و آمپول) براش آزمايش اسپرم مينويسه...
پيرمرده ميپرسه: دكتر جون، جريان اين آزمايش اسپرم چيه؟
دكتره ميگه: چيزي نيست پدرجان، شما اين شيشه رو بگير ببر خونه، شب يك حالي به خودت بده، نتيجه رو بريز تو اين شيشه...
خلاصه پيرمرده شيشه رو ميگيره ميره خونه، فردا برميگرده مطب، دكتره ميبينه شيشه همچنان خاليه...
ميپرسه: چي شد پدرجان، اين شيشه كه خاليه؟
پيرمرده ميگه: نشد دكترجان.. نشد!
دكتره ميپرسه: يعني چي نشد؟
پيرمرده ميگه: والله من ديروز رفتم خونه، اول با دست راست امتحان كردم، ...نشد. بعد با دست چپ امتحان كردم، بازم نشد. بعد با دو دست... نشد كه نشد! خانم روصدا كردم، خانم با دست چپ امتحان كرد، نشد. با دست راست امتحان كرد، نشد. حتي با دهن امتحان كرد، باز هم نشد! خلاصه كبري خانم زن همسايه رو صدا كرديم، ايشون با هر دو دست امتحان كردن، نشد ... حتي گذاشتش لاي زانوش ...آقای دکتر نشد كه نشد ...
دكتره كف ميكنه، ميگه: خانم همسايه رو هم صدا كردين؟!
پيرمرده ميگه: بــعــلــه دكتر جون ، خلاصه كه هرچي چندنفري زور زديم، در اين شيشه صاب‌مرده باز نشد كه نشد ... :)))

 

 




تاریخ: یک شنبه 29 بهمن 1398برچسب:بخند و شاد باش ,
ارسال توسط Mohammad

میدونی پشه چند تا دندون داره ؟؟ . . 43 تا . . شک داری ؟ برو بشمار




تاریخ: یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط Mohammad

آقا یه راهکار کشفیدم برا کسایی که میخان آجیل بخرن
قراره یه شرکتی پسته و فندق دهن بسته بصورت فراوان پخش کنه :D
شما هم میتونین بعنوان یه راهکار خوب و مفید توی خونه استفاده کنین :))))
حالا
مهموناتون :|:|:|:|:|
شما :)))))))




تاریخ: یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط Mohammad

گداچیست؟

موجودی است زنده که موبایل دارد ولی sms نمیدهد.




تاریخ: یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط Mohammad

 

یارو کارخانه عمامه سازی می زنه بعد از یک هفته پلمپش می کنند.بهش می
گن:تو کارت خوب بود جیکار کردی پلمپش کردند؟می رن تحقیق می کنند می بینند

روی عمامه ها آرم نایک می زده

 

یارو تو کلیسا
نشسته بوده، یهو می‌بینه یه دختر خیلی میزون میاد تو. میدوه میره پشتِ یه
مجسمه قایم میشه. دختره میاد میشینه جلوی محراب و میگه: ای خدا! تو به من
همه چی دادی، پول دادی، قیافه دادی، خانواده خوب دادی...فقط ازت یه چیز
دیگه میخوام..اونم یه شوهر خوبه ...یا حضرت مسیح‌! خودت کمکم کن! کرده از
پشت مجسمه میاد بیرون میگه: عیسی هل نده!‌ خودم میرم.

 

هدف از آفرینش لرها : ۱- ایجاد رعب و وحشت در بین حیوانات ۲- ایجاد شادی بین انسانها ۳- روحیه دادن به کردها!!

 

کرده ماشینش پنچر میشه ، میره از لوله اگزوز فوت می کنه ترکه رد میشده میگه : خره ، تا صبحم که فوت کنی لاستیک باد نمیشه ، چون شیشه های ماشینت پائینه!

 

 

 

قزوینیه می میره ، روحش به سمت سوراخ لایه اوزون پرواز می کنه !!!

 

 

کرده میره جبهه و از کمر به پایینش قطع میشه، بهش میگن: چه احساسی داری؟ میگه: احساس می‌کنم تا کمر رفتم تو بهشت !!

 

 

دوست غضنفر بهش میگه سی دی که بهم دادی خش داره؟ میگه: آخه آهنگای قشنگش رو علامت زدم

 

 

غضنفر از ژاپن برمیگرده. بهش میگن اونجا مشکل زبان نداشتی؟ میگه: من نه، ولی ژاپنی ها چرا

 

 

به ترکه میگن یه موجود نام ببر میگه : آب جوش میگن آب جوش که موجود نیست میگه والا من از تبریز که میومدم تو جاده نوشته بود آب جوش موجود است!!!!

 

 

می خواستن کرده رو اعدام کنن، ازش می پرسن: آخرین حرفت رو بزن. می گه: لعنت بر پدر و مادر اون کسی که بزنه زیر چهار پایه!

 

 

 

به کرده میگن از قفل فرمونت راضی هستی ؟ میگه: آره فقط سر پیچ اذیت می کنه !!

 

 

 

کرده میخواسته آتش نشان بشه. توی آزمون استخدامی ازش میپرسند اگر جنگل آتش بگیره و آب نباشه چه کار میکنی؟ میگه: هیچی تیمّم میکنیم !!

 

 

 

کرده گاو داری میزنه مامور بهداشت میاد میگه به گاوات چی میدی ؟ میگه : آت اشغال مامور کلی جریمش میکنه. ساله بعد میاد میگه به گاوات چی میدی ؟ میگه : جوجه کباب ,پیتزا . باز یارو جریمش میکنه. سال بعد میاد میگه به گاوات چی میدی ؟ میگه : والا هر روز صبح بهشون 1000 تومن میدم هر چی دوست دارن بخرن بخورن !!!

 

 

کرده زنگ میزنه به دوستش، آهسته میگه: من الان توی جلسه ام. بعدا باهات تماس میگیرم!!

عربه بچش تو اتوبوس به دنیا میاد اسمشو میذاره عبد الواحد!!

از یکی می پرسن: می دونی پل رو برای چی می سازند؟ می گه: برای اینکه کشتیها از زیرش رد بشن

لره موقع مرگش بچه هاشو جمع میکنه بهشون یه چوب میده میگه بشکنید میشکنن . بعد یه دسته چوب میده میگه بشکنید میشکنن . بعد یه دسته بیل میده میگه بشکنید میشکنن . بعد 10 تا دسته بیل میده میگه بشکنید میشکنن. مفتول میده میشکنن تیر اهن 18 میده میشکنن . شما آدم بشو نیستید...

روزی سه تا دیوونه می رن عروسی، دو تا شون می رن وسط و می رقصن، اون یکی می شینه کنار و می گه: قرمز سبز زرد، قرمز سبز زرد،می پرسن؟ تو چرا نمی رقصی؟ می گه: من رقص نورم!!!

یارو میره تو جنگل میگه مو شیر و پلنگ اخورم
یکدفه شیره نعره میکشه لره میگه مو بعضی وقتا غلط زیادی
هم خوروم.

اسپانیایی ها میگن: عشق ساکت است اما اگر حرف بزند از هر صدایی بلندتر است

ایتالیایی ها میگن: عشق یعنی ترس از دست دادن تو

ایرانی ها میگن : عشق سوء تفاهمی است بین دو احمق که با یک ببخشید تمام می شود !!

غضنفر یه دو هزار تومانی پیدا می کنه ، میگه ما از این شانسا نداریم ، پارش میکنه میندازه دور !!

غضنفر میره عروسی ، برف شادی می زنن ، سرما می خوره !!

غضنفر می خواست گوسفند قربانی کنه ، چاقو پیدا نمی کنه گوسفنده رو خفه می کنه !!

به کرده می گن تو همیشه لپ لپ می خری
میگه آره
بهش می گم حالا جایزه هم توش داره؟
میگه : فکر نمی کنم من لپ لپو واسه کیفیتش می خرم

یه کرده رو میخواستند با جرثقیل اعدام کنن بهش میگن این دم آخری اگه حرفی چیزی داری بگو ، کردی میگه نه من حرفی ندارم ، بعد جرثقیل رو می کشن بالا که اعدام بشه میبینن کرده داره بال بال میزنه میخواد یه چیزی بگه ، میارنش پایین میگن خوب بگو چی میخواستی بگی میگه

اصغر خونتون از اینجا معلومه!!

یه یارو میرسه به کرده میگه با گوهر جمله بساز
میگه تو گو هر دفعه به ما میرسی میگی با یه چیز جمله بساز!!!

کرده تو انگلیس راننده تاکسی می شه بش میگن سختت نیست فرمون سمت راسته اینجا ؟ میگه والا سخت که ‏نیست فقط یه مشکلی که دارم اینه که هر وقت تف می کنم می افته رو مسافر بغلی...

تاریخ: یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط Mohammad

ترکه میره کلانتری میگه جناب سروان طوطی من گم شده… افسره میگه خوب
حالا ما چکار کنیم برات؟ ترکه میگه هیچی، فقط میخواستم بگم هر فحشی که به

آخوندا میده نظر شخصی خودشه !

:)




تاریخ: یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط Mohammad

لذتــی کــه تــو پَرت کـــردن کــیســه زبــالــه از پـنــجــره تــو خیــابــون هســت ،
تــو داشــتــن گــوشــی بــرآورده کــنــنــده آرزو هــــــــــا "GLX" نــیــســت!!




تاریخ: یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط Mohammad

 

رئیس جمهور میادکرمون. مردم بهش میگن دلاور هسته ای :یه دود بگیر خسته ای

 




تاریخ: یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط Mohammad

يه نفر يه قزوينيه رو ميبينه ميره جلو و كلي باهاش احوال پرسي ميكنه اما قزوینیه زیاد تحویلش نمیگیره. بعد كه ميره، قزوينيه برميگيرده از پشت بهش نگاه ميكنه ميگه : رضا تويي؟ ببخشيد كه نشناختمت .

……

       
قزوینیا جدیدا نماز جمعه را به صورت دایره ای میخونند


……
       
فتوای جدیدتر علما :!!! احتیاط واجب بر آن است که مسافر نماز را در قزوین بدون رکوع و سجده بخواند

……

       
سازمان حمایت از نماز گزاران قزوینی نمونه جدید سجاده را به همراه 2 آینه بغل به بازار عرضه کرد

……
       
قزوينيه ميبينه صف نون شلوغه ميگه: منو اين همه خوشبختي

……
       
به قزوينيه ميگن به كي راي ميدي. ميگه:به آمپول زن محلمون. ميگن چرا؟ ميگه:آخه زيادي كانديدس
……
       
قزوينيها به شورت لامبادا ميگن نخ در بهشت

……
       
ميدونيد به فرمانده قزوين‌هاچي ميگن ارباب حلقه‌ها

……
       
يه قزويني رو بايه گوني شورت مي گيرن بهش ميگن اين چيه؟ ميگه دفترچه خاطراتمه
……


       
زني در قزوين باسنش را مي خارانده.پيرمرد قزويني که دل و حال راه رفتن راهم نداشت، به او مي گه: خرده کاري هم مي کنيم ها!!!

……

       
يه بچه توي قزوين گم ميشه پليس اعلام ميكنه كه هركي اين بچه را پيدا كرده امشب را كه هيچ ولي فردا شب بياد تحويلش بده تا ما پس فردا اون را به خونواده اش تحويل بديم


……
       
قزوينيه تو صفه مرغه كه مرغ تموم ميشه قزوينيه ميگه:مرغ تموم شد چرا صفو به هم ميزنيد

……

       
اگه با يه قزويني گنده تو كوچه بن بست بودي 3 راه بيشتر نداري : اول اينكه آب بشي بري زمين يا اينكه دود شي بري هوا يا دستت رو بزني به ديوار توكل كني به خدا ...

……
       
تهرانی میره قزوین بند کفشش باز میشه با بدبختی یه کوچه بن بست پیدا میکنه و دولا میشه تا بندش رو ببنده یهو یه چیزی میشه سرش رو بلند میکنه چشمش می افته به تابلو سر کوچه می بینه نوشته کوچه دستغیب

……

       
ژاپني يه ميره قزوين وقتي که بر ميگرده، ازش مي پرسن: قزويني ها را چه طوري ديدي؟ ژاپني يه ميگه: در قزوين تاتاشي ، تو شه!!!

……

       
صدهزار سال پيش يك سكه تو قزوين مي افته زمين آثار باستاني ميشه

……

       
سه مجرم عربه و آباداني و قزويني يه رو مي برن توي يه جزيره و به هر کدومشون يه گوريل مي دن و مي گن: هر کي بتونه بچه بيشتري از اين گوريل ها بگيره، از مجازاتش کم مي شه. سه سال ديگه ميرن سراغ اين مجرمين و مي بينن عربه چهار تا بچه داره، اون رو عفوش مي کنن. مي رن سراغ آباداني يه مي بينن سه تا بچه داره، اونم عفو مي خوره . مي رن سراغ قزويني يه مي بينن يه بچه داره. مي گن: توي اين سه سال فقط همين يه بچه؟ قزويني يه ميگه: بابا همون موقع من دنبال هواپيماتون کلي دويدم و داد زدم اين گوريله (نره)!!!

……
       
قزويني يه عروسی ميکنه ،فرداش با برادر زنش ميره ماه عسل !!!

……
       
جلوي درشهر قزوين مي نويسند به شهر قزوين خوش آمديد وقتي كه مي خواي خارج شوي مي گويند خوشتون آمد
……

       
قزويني يه وصيت ميکنه که وقتي من مردم، منو بسوزونين و ازم پودر بچه درست کنين

……
       
يه روز تو صف نانوايی در قزوين دست نفر اول ميره تو پريز برق تا ته صف همه ميميرن

……

       
عزرائيل ميره جون قزويني يه را بگيره، قزويني يه ميگه : قربونت بيزحمت دولا شين اون وصيت من رو از زير قالي بدين به من!!!

……
       
يه روز يه قزوينيه تصميم ميگيره بره كوه نوردي همين طوريكه داشته از كوه ميرفته بالا متوجه جمعيت زيادي جلوتر از خودش ميشه با خودش ميگه من و اين همه خوشبختي محاله
……


       
يه روز يه درويش ميره قزوين.وقتي ميخواد وارد شهر بشه ميگه (ياهو) ولي وقتي ميخواد بيا بيرون ميگه (يوهو).

……

 




تاریخ: یک شنبه 29 بهمن 1398برچسب:,
ارسال توسط Mohammad

 

خوشبختی ما درسه جملهاست :

 

تجربه از دیروز،

 

استفاده از امروز،

 

امید به فردا

 

 

ولی

ما باسه جمله دیگر زندگی مان را تباه می کنیم :

 

حسرت دیروز،

 

اتلاف امروز،

 

ترس از فردا.

 

 




تاریخ: یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط Mohammad

 



حکایت

مردی را گفتند پسرت را به تو شباهتی نباشد. گفت: اگر همسایگان باری ما را رها کنند، فرزندانمان را به ما شباهتی خواهد افتادت. سلامتی.
حکایت

یهودی از نصرانی پرسید: موسی برتر است یا عیسی؟ گفت: عیسی مردگان را زنده می کرد، ولی موسی مردی را بدید و او را به ضربت مشتی بیفکند و آن مرد بمرد؛ عیسی در گهواره سخن می گفت، اما موسی در چهل سالگی می‌گفت: خدایا! گره از زبانم بگشای تا سخنم را دریابند.
حکایت

مردی کودکی را دید که می گریست و هر چند مادرش او را نوازش می کرد، خاموش نمی‌شد. گفت: خاموش شو تا مادرت را به کار گیرم! مادر گفت: این طفل تا آنچه گویی نبیند به راست نشمارد و باور نکند!
حکایت

ابوالعینا بر سفره‌ای بنشست. فالوده‌ای برایش نهادند. مگر کمی شیرین بود. گفت: این فالوده را پیش از آن که به زنبور عسل وحی شود ساخته‌اند.
حکایت

عربی را از حال زنش پرسیدند. گفت زنده است؛ و تا زنده‌است همچنان مار گزنده است.
حکایت

معاویه به حلم معروف بود و کسی نتوانسته بود او را خشمگین سازد. مردی دعوای کرد که او را بر سر خشم آورد. نزدش شد و گفت خواهم مادرت را به زنی به من دهی از آن که او رای بزرگ است! معاویه گفت: پدرم را نیز سبب محبت به او همین بود.
حکایت

پیر زالی با شوی می گفت: شرم نداری که با دیگران زنا می کنی و حال آن که ترا در خانه، چون من زنی حلال و طیب باشد؟ شوی گفت: حلال آری، اما طیب نه!
حکایت

کنیزی را گفتند: آیا تو باکره‌ای؟ گفت خدا از تقصیرم درگذرد! بودم!
حکایت

زن مزبد حامله بود. روزی به روی شوی نگریست و گفت: وای بر من اگر فرزندم به تو ماند. مزبد گفت: وای بر تو اگر به من نماند!
حکایت

پسرکی از حُمص (شهری است در سوریه) به بغداد شد و صنعت را پرسود یافت. مادرش او را برای مرمت آسیا به حمص خواند. پسر بدو نوشت که: گردش سرین در عراق، به از چرخش دستاس به حمص باشد.
حکایت

در رمضان نو خطی را گفتند: این ماه کساد باشد. گفت خدا یهود و نصاری را پاینده دارد!
حکایت

مردی نو خطی را دو درهم داد، و چون خواست درند گفت: از غرقی در گذر و به میان پای اکتفا کن. گفت: اگر مرا به اکتفا بودی دو درهم از چه رو دادمی؟ که پنجاه سال است تا در میان پای خود دارم!
حکایت

زنی نزد قاضی رفت و گفت: این شوی من حق مرا ضایع می‌سازد و حال آنکه من زنی جوانم. مرد گفت: من آنچه توانم کوتاهی نکنم. زن گفت: من به کم از پنج مرتبه راضی نباشم! مرد گفت: لاف نزنم که مرا بیش از سه مرتبه یارا نباشد! قاضی گفت: مرا حالی عجب افتاده است، هیچ دعوی بر من عرض نکنند مگر آنکه از کیسه من چیزی برود! باشد آن دو مرتبه دیگر را من بر گردن گیرم!!
حکایت

کسی مردی را دید که بر خری کُندرو نشسته. گفتش: کجا می‌روی؟ گفت: به نماز جمعه. گفت: ای نادان اینک سه شنبه باشد. گفت: اگر این خر شنبه‌ام به مسجد رساند نیکبخت باشم!
حکایت

مردی را در راه به زنی زیبا می نگریست. زن گفتش: چندین مرا منگر که تو بر خیزد و دیگری از من کام گیرد.
حکایت

روباه را پرسیدند که در گریختن از سگ، چند حیله دانی؟ گفت: از صد فزون باشد؛ اما نیکوتر از همه اینست که من و او را با یکدیگر اتفاق دیدار نیفتد!
حکایت

شیخ بأرالدین صاحب مردی را با دو زیبا روی بدید و گفت: اسمت چیست؟ آن مرد گفت: عبدالواحد. یعنی بنده یکتا. گفت: تو این دو را یله کن که من عبدالاثنین و هر دو را بنده‌ام.
حکایت

روباهی عربی را بگزید. افسونگر را بیاوردند. پرسید: کدام جانورت گزیده؟ گفت سگی، و شرم کرد بگوید روباهی. چون به افسون خواندن آغاز کرد گفتش چیزی هم از افسون روباه گزیدگی بدان درآمیز!
حکایت

مردی در خم نگریست و صورت خویش در آن بدید. مادر را بخواند و گفت: در خمره دزدی نهان است! مادر فراز آمد و در خم نگریست و گفت: آری، فاحشه‌ای نیز همراه دارد!
حکایت

اسبی در مسابقه پیشی گرفت. مردی از شادی بانگ برداشت و به خودستایی پرداخت. کسی که در کنارش بود گفت: مگر این اسب از آن توست؟ گفت: نه! لیکن لگامش از من است.
حکایت

مردی به زنی گفت: خواهم ترا بچشم تا دریابم تو شیرین‌تری یا زن من! گفت این حدیث از شویم پرس که وی من و او را چشیده باشد!
حکایت

غلامباره‌ای را گفتند چون است که راز دزد و زناکار نهان ماند، و تو رسوا گردی؟ گفت: کسی را که راز با بچه افتد، چون رسوا نگردد؟؟
حکایت

مردی را علت قولنج افتاد. تمام شب از خدای درخواست که بادی از وی جدا شود. چون سحر رسید ناامید گشت و دست از زندگی شسته، تشهد می‌کرد، و می‌گفت بار خدایا بهشت نصیبم فرمای! یکی از حاضران گفت: ای نادان! از آغاز شب تا این زمان التماس بادی داشتی، پذیرفته نیامد. چگونه تقاضای بهشتی که وسعت آن به اندازه آسمانها و زمین است از تو مستجاب گردد؟
حکایت

زنی شب زفاف تیزی بداد و شرمگین شد و بگریست. شوی گفت: گریه مکن که تیز عروس نشانه افزون نعمتی باشد. گفت: اگر چنین است تا تیزی دیگر رها کنم! شوی گفت: نی خاتون که انبار را بیش از این درنگنجد.

حکایت

ظریفی جوانی را دید که در مجلس باده‌گساری نقل بسیار با شراب می‌خورد گفت چنان که می‌بینم تو نقل می‌نوشی و شراب تنقل می‌کنی

حکایت

عربی با پنج انگشت میخورد او را گفتند چرا چنین می‌خوری؟ گفت اگر به سه انگشت لقمه برگیرم دیگر انگشتانم را خشم آید

حکایت

مردی از کسی چیزی بخواست او را دشنام داد گفت مرا که چیزی ندهی چرا به د شنام رانی گفت خوش ندارم که تهی دست روانت کنم

حکایت

ابوحارث را پرسیدند مرد هشتاد ساله را فرزند آید گفت آری اگرش بیست ساله جوانی همسایه بود

حکایت

مردی در خانه پیرزنی با او گرد آمده بود پیرزن در آن میان پرسیدش تازه چه خبر گفت خلیفه را فرمان است که یک سال تمام پیرزنان را بگاند زن گفت به جان و دل فرمانبردارم او را دختری بود به گریه اندر شد و گفت ما را چه گناه باشد که خلیفه اندیشه ما نکند پیرزن گفت اگر اشک و خون بباری ما را یارای مخالفت با فرمان خلیفه نباشد

حکایت

مردی را که دعوی پیغمبری می‌کرد نزد معتصم آوردند متعصم گفت شهادت می‌دهم تو پیغمبر احمق استی گفت آری از آنکه بر قوم شما مبعوث شده‌ام و هر پیامبری از نوع قوم خود باشد

حکایت

مردی حجاج را گفت دوش تو را به خواب چنان دیدم که اندر بهشتی گفت اگر خوابت راست باشد در آن جهان بیداد بیش از این جهان باشد


 




تاریخ: یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط Mohammad

خــــــــــوش

آمــــــــــــــدیــــــــــــد .




تاریخ: 1 فروردين 1386برچسب:,
ارسال توسط Mohammad

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 60
بازدید دیروز : 21
بازدید هفته : 82
بازدید ماه : 81
بازدید کل : 14165
تعداد مطالب : 32
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1